تاریخچه خلیج فارس

پیچک

تاريخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, | 10:56 | نویسنده : farid

http://www.kanoontolid.com/book/images/khalijfars-az-gozashte-ta-hal.gif

ظاهرا محقق است كه از زمان هاي بسيار قديم، سواحل عربي خليج فارسي دشت هاي جنوب غربي كشور ايران و كشورهاي سومري اورمسكن(از اقوام سامي نژاد) بوده است. به احتمال زياد در حدود 2600 سال قبل از ميلاد در «اماكن» كه شايد «عمان» امروزي باشد، مردمي دريانورد سكونت داشته اند و حتي پيش از اين، بين هند و جنوب عراق ارتباط برقرار بوده است.
مسلما بابلي ها در قرن هفتم قبل از ميلاد در خليج فارس دريانوردي مي كرده اند و با توجه به داستان اردوكشي «سنا خريب» ثابت مي شود كه بحر پيمايي در خليج فارس از قرن هشتم قبل از ميلاد به اين طرف سابقه داشته است. آنان، پيش از تسلط آريايي ها بر سرزمين ايران، در كتيبه هاي خود از اين دريا به نام «نارمرتو» كه به معني رود تلخ است نام برده اند. پس از تاسيس دولت هخامنشي، سلاطين اين سلسله به اهميت نيروي دريايي در خليج فارس واقف شدند و به تدريج ايرانيان در سواحل آن نفوذ يافتند. در بند سوم كتيبه اي كه از داريوش اول در كانال سوئز يافته اند چنين آمده است: «من پارسي ام. از پارس مصر را تسخير كردم. امر كردم اين كانال را بكنند از پي رود (يعني نيل) كه در مصر جاري است، تا دريايي كه در پارس بدان روند اين كانال كنده شده؛ چنان كه امر كردم و كشتي ها روانه شدند چنان كه اراده من بود».
در زمان هخامنشيان تمام سواحل و جزاير خليج فارس تحت نفوذ ايران قرار داشت و ملوانان ايراني با كشتي هاي خود در سرتاسر آن با حمايت دولت مقتدر هخامنشي كه كليه كشورهاي بزرگ آن زمان را از پاي درآورده بود، به سير و سياحت مشغول بودند. زماني كه داريوش اول در هند بود (512ق.م) سفايني ساخت و «اسكيلاس»، دريانورد يوناني، را مامور كرد تا درباره خليج فارس و درياي عمان تحقيق و بررسي نمايد.
اين ماموريت براي ايران اكتشافات جغرافيايي مهمي دربرداشت و توانست از طريق بنادر و جزاير خليج فارس با سرزمين هاي دوردست، از جمله عربستان، هندوستان، چين و آفريقا به تجارت پردازند. به احتمال زياد مي توان ادعا كرد كه ايران، تا دوران تسلط پرتغالي ها بر خليج فارس، چنين وضعيت و نفوذي در منطقه داشته است.
يكي از مورخان يوناني به نام آريان كه در قرن دوم ميلادي مي زيسته است، در يكي از تاليفات خود كه «آنابازيس» يا تاريخ سفرهاي جنگي اسكندر نام دارد، ضمن شرح دريانوردي «نئارخوس»، كه به فرمان اسكندر ماموريت يافته بود كه رود سند را تا انتهاي خليج فارس سياحت كند، از خليج فارس به اسم «پرسيكون كا اي تاس» نام برده است.
استرابن، جغرافيادان معروف يوناني كه در نيمه دوم قرن اول ميلادي مي زيسته، در كتاب خود به كرات همين نام را در مورد «خليج فارس» آورده است. «بطليموس» منجم، رياضي دان و جغرافي دان معروف حوزه اسكندريه قرن دوم ميلادي، نيز در اثر معروف خود به نام «مجسطي» از خليج فارس به نام «پرسيكوس سينوس» ياد كرده است. در كتاب هايي كه به زبان لاتيني تاليف شده اند اصطلاح مذكور را غالبا «سينوس پرسيكوس» يا «ماره پرسيكوم»: يعني «درياي پارس» نوشته اند.
تاريخ استقرار ايرانيان در خليج فارس و جزاير آن دقيقا روشن نيست، ولي ظاهرا اواسط دوران سلسله اشكانيان سواحل عمان متعلق به ايران بوده است. آنچه مسلم است اين است كه بنابر گفته طبري، اردشير بابكان، موسسه سلسله ساساني، سپاهي روانه بحرين كرد و شخصي را به نام «ساطرون» كه در آنجا علم طغيان برافراشته بود، مغلوب كرد و شاپور، پسر خود را به حكومت بحرين منصوب نمود.
در مدت سلطنت انوشيروان (531-579م) علاوه بر سواحل و جزاير خليج فارس، درياي عمان، سواحل جنوبي عربستان، عدن و يمن نيز در تصرف ايران بود و نفوذ اين كشور تا سواحل بحر احمر و آفريقا گسترش يافت. بنابر قول بلاذري مقارن ظهور اسلامي، بحرين به ايران تعلق داشته است. بعد از انقراض ساسانيان، در نتيجه فتوحات سپاهيان اسلام، كشور ايران تحت حكومت اسلامي قرار گرفت و تا تاسيس سلسله آل بويه خلفاي بني اميه و بني عباس بر جزاير و سواحل خليج فارس تسلط داشتند. ضمن اينكه تا حدود يك قرن بعد از جنگ نهروان (39هجري) بحرين، عمان و جزاير ديگر خليج فارس پناهگاه «خوارج» شده بودند.
مورخين و جغرافيادانان اسلامي در آثار خود از اين خليج به نام «بحر فارس» يا «الخليج الفارس» يا «خليج فارس» ياد كرده اند؛ از جمله ابن فقيه همداني، ابن خردادبه، استخري، مسعودي، ابن حوقل، ابن بلخي، شريف ادريسي، ياقوت حموي، زكرياي قزويني، حمدا... مستوفي، ابن بطوطه، حاج خليفه، مقدسي و ابوريحان بيروني.
بعد از آنكه امراي آل بويه قدرت را در دست گرفتند براي سركوبي خوارج و قرامطه به خليج فارس روي آوردند. يكي از مهم ترين فتوحات معزالدوله دايمي فتح ناحيه عمان و بحرين در سال 355 هجري است كه آنها را به كمك برادرزاده خود عضدالدوله به تصرف درآورد و به قلمرو آل بويه ضميمه كرد و از آن به بعد تا مدت قريب به يك قرن تحت تسلط امراي آل بويه بود. در اين زمان يكي از مهم ترين بنادر خليج فارس «سيراف» بود و كشتي هاي تجارتي چين به اين بندر رفت و آمد مي كرد.
عمان و جزاير خليج فارس بين سال هاي 456 تا 536هجري قمري به قلمرو سلاجقه كرمان پيوست. توران شاه بن قاورد از امراي اين سلسله جزيره «كيش» را به جاي «سيراف» مركز تجارت خليج فارس قرار داد و در نتيجه به تدريج امراي كيش صاحب نفوذ و قدرت شدند و غالبا بر سر تصرف جزاير خليج با ملوك هرمز نزاع داشتند. اتابك ابوبكر سعد زنگي (623-658هجري)، در پنجمين سال زمامداري خود، به خليج فارس لشكر كشيد و عمان و بحرين و كيش و سواحل خليج فارس را از حدود بصره تا سواحل هند تصرف كرد و در عصر حكومتش (626ق به بعد) بندر هرمز مهم ترين بندر تجارتي خليج فارس شد. پرتغالي ها بعد از كشف راه درياي هندوستان براي اينكه ارتباط خود را با اين نواحي زرخيز حفظ نمايند مصمم شدند تجارت بين بنادر سواحل اقيانوس هند را هم، كه تا اين تاريخ در دست مسلمين عربستان و اهالي سواحل خليج فارس بود، تحت نظر خود قرار دهند. براي رسيدن به اين هدف برخورد آنها با امرا و متنفذين محلي اجتناب ناپذير بود.
در سال 911 هجري قمري(1505 ميلادي) به فرمان دن مانوئل اول پادشاه پرتغال شخصي به نام دن فرانسيسكو و آل ميدا را به حكومت مستعمرات پرتغال در هند منصوب كرد. وي در مدت ماموريت خود سعي مي كرد در امور داخلي اقوامي كه در سواحل اقيانوس هند و خليج فارس سكونت داشتند، مداخله نكند و تمام جديت وي صرف حفظ مناسبات تجاري و روابط تجاري و روابط دوستانه با اقوام مذكور شد. وليكن جانشين او آلفونسو دو آلبو كرك در صدد برآمد دولتي قوي تحت سرپرستي دولت پرتغال در سواحل اقيانوس هند تشكيل دهد و براي عملي شدن اين نقشه، «جزيره سقوط راه» را در سال 912 هجري (1506 م) تصرف كرد و از طريق درياي عمان به نزديك مسقط رسيد. در اينجا اشاره اي به موقعيت چند قرن گذشته خليج فارس و تا قبل از سقوط مسقط توسط دولت پرتغال ضروري به نظر مي رسد. قبلا تعداد زيادي از جزاير و بنادر ساحلي درياي عمان جزو قلمرو سلطان جزيره هرمز بود. در اوايل قرن هشتم هجري، بعد از خراب شدن بندر هرمز جزيره هرمز، كه در سه فرسنگي بندر هرمز واقع شده بود، مورد توجه سلطان قرار گرفت. چندي نگذشت كه اين جزيره از اهميت و اعتبار زيادي برخوردار شد و مركز آن «بندر جرون» يكي از بنادر مهم و معتبر خليج فارس گرديد.
از اواخر قرن پنجم هجري جزيره هرمز تحت تصرف عده اي از سلاطين محلي عرب بود و غالبا خراج گذار امراي كرمان و اتابكان فارس بودند. بعد از آنكه هرمز جديد به وجود آمد يك نفر از همان سلسله قديم سلاطين هرمز به سلطنت جزيره اختيار گرديد. او در سال 720 هجري قمري(1320 ميلادي) جزاير كيش و بحرين را هم ضميمه متصرفات خود كرد. جانشينان وي به تدريج دامنه متصرفات خود را از مسقط تا بصره توسعه دادند. در همين زمان هرمز يكي از مهم ترين مراكز بازرگاني داد و ستد خليج فارس گرديد. همان طور كه گفته شد «آلبوكرك» بعد از ويران كردن مسقط خود را به ساحل هرمز رسانيد. در اين ايام پادشاه هرمز نوجواني دوازده ساله به نام سيف الدين بود كه به كمك امراي خود به دفاع از هرمز پرداخت، ولي سرانجام مغلوب آلبوكرك گرديد و چاره اي نداشت جز آن كه تحت الحمايگي پرتغال را بپذيرد.
آلبوكرك بعد از غلبه بر سلطان هرمز در ساحل جزيره قلعه مستحكمي جهت اقامه پرتغالي ها بنا كرد. اگرچه، قبل از آمدن پرتغالي ها به جزيره هرمز، سلطان آن محل در اداره متصرفات خود مستقل بود ليكن بعد از تاسيس سلسله صفويه، زمامدار هرمز به شاه اسماعيل، موسس سلسله صفويه، خراج مي داد و در حقيقت متصرفات وي قلمرو ايران محسوب مي شد. همين كه شاه اسماعيل اول، در سال 913 هجري قمري(1507 ميلادي)، خراج سالانه هرمز را مطالبه كرد. سيف الدوله به آلبوكرك مراجعه كرد و از او چنين پاسخ شنيد كه هرمز به پادشاه پرتغال تعلق دارد و حاكم جزيره مكلف است خراج سالانه خود را براي كشور پرتغال ارسال دارد.
در سال 918 هجري قمري (1513ميلادي) آلبو كرك به پرتغال احضار شد. وي در مراجعت خود به هند مطلع گرديد كه در غيبت او شيخ عدن سر به شورش برداشته و سلطان هرمز تحت الحمايگي شاه اسماعيل را پذيرفته است. آلبوكرك برادرزاده خود را مامور سركوبي آنها كرد و چون وي از اين ماموريت نتيجه اي نگرفت به بندر «گوآ» پايتخت هند – پرتغال بازگشت و آلبوكرك را از جريان امرا آگاه كرد.
آلبوكرك در اوايل سال 921 هجري قمري به طرف هرمز حركت كرد و آنجا را تصرف كرد. در همين زمان از جانب شاه اسماعيل سفيري نزد وي آمد و سرانجام براي قطع دعاوي بين فرستاده شاه اسماعيل و آلبوكرك معاهده اي بسته شد و به موجب آن جزيره هرمز خراج گذار پرتغال شد و در مقابل پرتغالي ها متعهد شدند كه با ايراني ها عليه عثماني ها متحد باشند. با وجود اين معاهده، پرتغالي ها در سال 926 هجري قمري بحرين، يعني ساحل «الحسا» و جزاير مجاور آن را از تصرف شاه اسماعيل خارج كردند. شاه اسماعيل از طرفي به سبب گرفتاري هاي داخلي و از طرف ديگر به علت نداشتن كشتي نتوانست از تجاوزهاي پرتغالي ها جلوگيري كند. وي حتي در انقلاب عظيمي كه از سال 925 تا 928 هجري قمري در سرتاسر سواحل و جزاير خليج فارس توسط ايراني ها عليه پرتغالي ها به وجود آمده بود، هيچ گونه فعاليتي براي قطع ريشه تسلط آنها از خود نشان نداد.
در سال 1009 هجري قمري الله وردي خان ابتدا خوانين لار را كه از هم دستان پرتغالي ها بودند، سركوب كرد؛ آن گاه سپاهي را براي تسخير بحرين مامور كرد. پرتغالي ها نيز در صدد دفاع از بحرين برآمدند. الله وردي خان براي كاستن فشار آنها بندر جرون را مورد تعرض قرار داد و با به كار بردن اين تدبير از استيلاي مجدد پرتغالي ها بر بحرين جلوگيري كرد و اين قسمت اولين نقطه اي از سواحل خليج فارس بود كه پس از يك قرن، از تسلط پرتغالي ها خارج شد و ضميمه قلمرو صفويه گرديد.
هنگامي كه در سال 941 هجري قمري (1534.م) عثماني ها بغداد را تصرف كردند به تدريج در «احسا» و به ويژه در «قطيف» نفوذ پيدا كردند. پرتغالي ها، در اين سال ها (اواسط قرن شانزدهم ميلادي) كه به علت بدرفتاري و اعمال ظلم و ستم خارج از اندازه به ساكنان سواحل خليج فارس، دشمنان زيادي پيدا كرده بودند با رقابت دولت عثماني روبه رو شدند. طولي نكشيد كه در اواخر اين قرن كشورهاي استعمارگر ديگر اروپا، از جمله انگليس و هلند در صدد برآمدند به منابع سرشار كشورهاي آسيايي دست يابند.
هنگامي كه لشكريان به ظاهر شكست ناپذير اسپانيا و پرتغال در سال 1588 ميلادي در هم شكست، پاي بازرگانان انگليسي و هلندي در اقيانوس هند باز شد. در سال 1600 تا 1602 ميلادي شركت هاي انگليسي و هلندي، هند شرقي بريتانيا و هند شرقي هلند تشكيل گرديد. شعبه شركت انگليسي هند شرقي در «سورات» تشكيل شد. در اين زمان شاه عباس، كه قبلا حق تجارت را به طور كلي به مسيحيان اعطا كرده بود، طي فرماني دست كارگزاران شركت انگليسي را براي تجارت در خليج فارس باز گذاشت. در نتيجه شركت مذكور فعاليت خود را براي فروش پارچه هاي پشمي در بندر جاسك گسترش داد.
متعاقبا كشتي هاي شركت هند شرقي در سال 1030 هجري قمري (1620م) در بندر جاسك پرتغالي ها را به سختي شكست دادند. در همين زمان به فرمان شاه عباس، امام قليخان با نمايندگان شركت انگليسي به مذاكره پرداخت تا از آنها براي حمله به جزيره قشم و پايان دادن به سلطه پرتغالي ها كمك بگيرد. نمايندگان شركت نيز، در ميناب با امام قليخان عهدنامه اي بستند و قرار بر اين شد كه ايراني ها از خشكي و انگليسي ها از دريا به جزيره قشم و هرمز حمله كنند.
بعد از عقد قرارداد، امام قليخان ابتدا به قشم حمله برد و آنجا را تصرف كرد. سپس قواي متحدين قلعه هرمز را محاصره و تصرف كردند و با فتح «هرمز» (1031 هجري، 1621 ميلادي) مهم ترين پناهگاه پرتغالي ها در خليج فارس، پس از يك قرن، از سلطه پرتغالي ها آزاد شد و پرچم ايران بر بالاي قلعه جزيره به اهتزاز درآمد. ضمنا سلطه قديم امراي هرمز، كه از چند قرن پيش در هرمز قديم (ميناب فعلي) و هرمز جديد (جزيره فعلي هرمز) و سواحل عمان، گاهي استقلال داشتند و زماني ديگر تحت فرمان حكومت ايران و چندي هم تحت حمايت پرتغال و اسپانيا به سر مي بردند، برافتادند. از اين زمان به بعد، هرچند جزيره هرمز به تصرف ايران درآمد، اما ديگر رونق بازرگاني سابق خود را بازنيافت.
شاه عباس بندرعباس را بندر تجارتي خليج فارس قرار داد و انگليس ها از جاسك به آن جا منتقل شدند. اما پرتغالي ها كه بارها كوشيدند «جزيره هرمز» را پس بگيرند و توفيق نيافتند سرانجام در سال 1034 هجري قمري با شاه عباس صلح كردند و از كليه متصرفات خود چشم پوشيدند. شاه عباس هم از آنجايي كه مايل نبود از دوستي با دولت هاي پرتغال و اسپانيا صرف نظر كند – تا در صورت بروز دشمني با انگليس ها تنها نماند – به پرتغالي ها اجازه داد در بحرين به صيد مروايد مشغول شوند و در شمال شرقي بندر لنگه براي خود قلعه و دارالتجاره بنا كنند. به طور كلي در اين موقع بنادر و جزاير خليج فارس ميدان فعاليت هاي تجارتي و اقتصادي ممالك مختلف اروپايي مانند انگليس ها، هندي ها، فرانسوي ها و پرتغالي ها شده بود.
هلندي ها قبل از وقايع هرمز چندان توجهي به خليج فارس و بنادر و جزاير آن نداشتند. آنها تنها به اين علت كه در هندوستان و جزاير هند شرقي با پرتغالي ها رقابت داشتند، در جنگ هرمز، چند فروند كشتي به كمك ايراني ها و انگليس ها فرستادند.
ولي از اين تاريخ به بعد، شركت هند شرقي هلند به تدريج در صحنه سياست خليج فارس وارد شد و طولي نكشيد كه براي انگليس ها در خليج فارس رقيب خطرناكي گرديد و روزبه روز بر قدرت و نفوذش افزوده شد تا جايي كه در سال 1036 هجري قمري (1626م.) موافقت شاه عباس اول را براي در اختيار گرفتن تجارت ابريشم جلب كرد.
در زمان سلطنت شاه عباس دوم(1077-1052 هجري قمري) تجار هلندي از وي خواستند حق آزادي تجارت در خليج فارس را از انگليس ها سلب كند و نظر به اينكه اين خواسته مورد موافقت شاه عباس قرار نگرفت هلندي ها شدت عمل نشان دادند و جزيره قشم را تصرف كردند و شاه عباس دوم ناچار شد به آنها امتيازات بيشتري بدهد.
در زمان سلطنت شاه سليمان(1106-1077 هجري قمري) هلندي ها جزاير و مواضعي را كه تصرف كرده بودند، بعد از مدت يازده ماه، تخليه كردند و در زمان سلطنت شاه سلطان حسين (1135-1106 هجري قمري)، به سبب توسعه نفوذ انگليس ها، همه امتيازات خود را از دست دادند و حتي از معامله ابريشم با ايران نيز محروم شدند.
در دوره انحطاط سلسله صفويه تسلط ايران بر خليج فارس ضعيف شد. مضافا به اينكه بعد از كوتاه شدن دست پرتغالي ها از خليج فارس، «خوارج» صاحب قدرت و اهميت شدند تا جايي كه در دوران امامت سيف بن سلطان، كه با شاه سلطان حسين معاصر بود، سلطه و تجاوز آنها سرتاسر اقيانوس هند را، از ساحل زنگبار تا هند غربي، دچار وحشت كرده بود. در اواخر امامت سيف بن سلطان، خوارج، بحرين را تصرف كردند و هرمز و كيش و قشم را ضميمه عمان نمودند.
در اين ايام شاه سلطان حسين براي دفع شر آنها از دولت هاي انگليس، هلند و فرانسه ياري خواست ولي درخواست او مورد قبول واقع نگرديد. به ناچار، وي از نايب السلطنه پرتغال كه در «گوآ» اقامت داشت درخواست كمك كرد. پرتغالي ها هم، به كمك برخاستند و در سال 1131 هجري قمري در بندر كنگ خوارج را در هم شكستند. بعد از اين رويداد، در عمان يك رشته جنگ هاي داخلي به وجود آمد و در اين گيرودار اعراب تابع ايران به نام «هوله» بحرين را بعد از گذشت ده سال كه در تصرف قبيله اي از خوارج بود، از آنها پس گرفتند.
بعد از انقراض سلسله صفوي، با روي كار آمدن نادر، موقعيت ايران در خليج فارس تا حدي تثبيت شد. نادر در سال 1149 هجري قمري (1736 م.) بعد از پايان مراسم مجلس تاريخي دشت مغان، محمد تقي خان، بيگلربيگي فارس را مامور كرد تا بحرين را فتح كند.
محمدتقي خان نظر به اينكه كشتي در اختيار نداشت، با توسل به زور، هلندي ها را به نقل و انتقال سپاهيان خود واداشت و به اين ترتيب عمان و مسقط را تصرف كرد.
احمدبن سعيد بوسعيدي حاكم قلعه «صحار» كه بر امام سيف شوريده بود، سر به اطاعت نهاد و به حكومت «صحار» منصوب شد. بعد از كشته شدن نادر حاكم مذكور از اوضاع و احوال آشفته آن روز ايران سوء استفاده كرد و بر مسقط و بيشتر نواحي عمان تسلط يافت و همچنان جانشينان او عمان را تاكنون در تصرف خود دارند.
انگليس ها در زمان سلطنت نادر در جهت مخالفت بودند. از جمله در اين لشكركشي ها به دولت ايران كمكي نكردند و برعكس، در دفاع از بصره حامي دولت عثماني نيز شدند. به همين سبب نادر نسبت به آنها متغير شد و براي مقابله، ابتدا در صدد برآمد خود را در خليج فارس به كشتي هاي جنگي تجهيز كند. از اين رو دستور داد تا در بندر بوشهر كشتي بسازند و چوب موردنياز را از جنگل هاي مازندران تامين و به ساحل خليج فارس حمل كنند. وليكن اين اقدام نتيجه مطلوبي در بر نداشت.
در زمان نادر امتيازات شركت هند شرقي بريتانيا تجديد شد. ولي از يك طرف به علت هرج و مرجي كه در سال 1160 هجري قمري در ايران، بعد از قتل نادر، به وجود آمد و از طرف ديگر بروز جنگ هفت ساله بين فرانسه و انگليس بر سر تسلط بر هندوستان (1756-1763ميلادي) باعث شد فعاليت شركت هند شرقي انگلستان با مشكلاتي مواجه گردد.
در زمان سلطنت كريم خان (1163-1193 هجري قمري) نيز، تحولات زيادي در اوضاع خليج فارس به وقوع پيوست. مقارن اين ايام تجارت بحري خليج فارس در دست هلندي ها و انگليسي ها بود. فرانسوي ها هم كه در اين زمان با انگليس ها درگيري رقابت داشتند، در خليج فارس نيز مزاحم دشمنان خود مي شدند و حتي يك بار در محرم سال 1173 هجري قمري، با چهار فروند كشتي جنگي به بندرعباس آمدند و مراكز بازرگاني انگليس ها را گلوله باران كردند. چهار سال بعد از اين واقعه انگليس ها مركز بازرگاني خود را به بندر بصره كه آن زمان به امپراتوري عثماني تعلق داشت، منتقل كردند. هلندي ها هم مراكز بازرگاني خود را از خليج فارس به خاك عثماني بردند.
در نتيجه بروز اين حوادث لطمه شديدي به تجارت ايران وارد شد. كريم خان كه علاقه زيادي به پيشرفت بازرگاني ايران داشت، در سال 1177 هجري قمري انگليس ها را به بندر بوشهر برگرداند و به آنها امتيازي داد، به طوري كه عملا صادرات و واردات از راه بوشهر را در انحصار خود گرفتند و تا سال 1183 هجري قمري در همين بندر به توسعه تجارت اشتغال داشتند. در اين تاريخ باز هم به علت تعديات شيوخ عرب و نداشتن امنيت، ناچار بوشهر را رها كردند و رهسپار بصره شدند.
در سال 1167 هجري قمري (1753 م) كنيپ هاوزن رييس تجارتخانه هلندي جزيره خارك را تصرف كرد و در آنجا قلعه نظامي بنا نمود و آن جزيره را مركز صيد و تجارت مرواريد قرار داد. چندي نگذشت شيخ بندر ريگ يعني «مير مهنا» بر «صادق خان» والي فارس شورش كرد و چون نتوانست در مقابل سپاهيان صادق خان مقاومت كند به جزيره خارك حمله برد و آنجا را از هلندي ها گرفت(179 ق) و سپس به راهزني در دريا پرداخت. كريم خان برادر مادري خود «زكي خان» را مامور سركوبي وي كرد. ميرمهنا به بصره گريخت و در آنجا كشته شد و جزاير خارك و خاركو به تصرف كريم خان درآمد.
با انتقال مجدد مركز تجارتي انگليس ها به بصره، كريم خان مصمم شد آنجا را تصرف كند، تا هم بصره را از اعتبار تجاري آن بيندازد و هم انگليس ها را مرعوب نمايد. صادق خان در اجراي اين تصميم و مداخله در خاك عراق، سوء رفتار عثماني ها را نسبت به زوار ايراني بهانه قرار داد و حمله كرد و سرانجام بصره را در سال 1190 هجري قمري به تصرف درآورد.
بعد از درگذشت كريم خان، اختلافات شديدي كه بين جانشينان او بر سر تصرف تاج و تخت به وجود آمد، نفوذ دولت ايران را در خليج فارس و سواحل آن بسيار كاهش داد. مضافا به اين كه مقارن اين ايام «وهابيه» هم از موقعيت استفاده كرد؛ از جمله محمدبن خليفه در سال 1193 هجري قمري بحرين را به تصرف خود در آورد.
در اواخر سلسله زنديه اغلب بنادر و سواحل خليج فارس تحت نفوذ «قواسم» بود. در سال 1209 هجري قمري سلطان احمدبن احمد هم پس از تثبيت موقعيت خود در عمان، بنادر چاه بهار، جاسك، گواتر، بندرعباس و جزاير قشم و هرمز را تصرف كرد و براي تحكيم موقعيت خود در نقاط مذكور فرماني از آغا محمد خان قاجار گرفت، حاكي از اين كه بندرعباس و جزاير قشم و هرمز به مدت 75 سال در اجاره او و فرزندانش باشد.
تا قرن نوزدهم ميلادي فعاليت هاي شركت هند شرقي بريتانيا تنها جنبه تجاري داشت وليكن از اين پس با حمايت دولت انگلستان اين فعاليت ها جنبه نظامي و سياسي نيز پيدا كرد.
دريا زني و برده فروشي در اين قرن بهانه اي شد تا انگلستان در خليج فارس دخالت كند با روسيه و فرانسه به رقابت هاي سياسي پردازد.
در نتيجه، صدمات زيادي به ايران وارد شد و بسياري از حقوق حقه ايران پايمال شد.
دريازني در خليج فارس سابقه اي طولاني دارد و مراكز مهم آن در شيخ نشين هاي سواحل عربستان مستقر بود.
بعد از كشته شدن نادر، «قواسم» بر فعاليت دريازني خود افزودند و ناحيه اي را كه به سواحل «متصالح» يا «دريازنان» معروف بود، تصرف كردند و بندر بوشهر در معرض تهديد آنها قرار گرفت.
فتحعلي شاه قاجار براي جلوگيري از تجاوزهاي «قواسم و اعراب عتوبي» در دوازدهم ذي حجه سال 1229 هجري قمري مطابق بيست و پنجم نوامبر سال 1814 ميلادي پيماني شامل يازده فصل، با دولت انگلستان منعقد كرد كه متاسفانه بايد آن را از بدترين معاهدات در تاريخ ايران دانست.
زيرا به موجب مفاد آن ايران در حقيقت از لحاظ ارتباط سياسي، به طور دربست تحت نظر دولت انگلستان قرار مي گرفت. خلاصه تعهدات انگلستان به شرح زير بود:
1 - سالي يك صد و پنجاه هزار ليره به فتحعلي شاه بپردازد، به شرط اين كه اين مبلغ با نظارت نماينده آن دولت فقط براي نگهداري سپاه در سرحدات شمالي ايران صرف شود.
2 - در امور داخلي افغانستان به هيچ وجه مداخله نكند.
3 - از كمك و معاونت به سركشان و شاهزادگاني كه عليه تاج و تخت پادشاه قاجار قيام كنند، خودداري نمايد.
4 - اگر ايران به كمك نيروي دريايي انگليس در خليج فارس احتياج داشته باشد به او (ايران) كمك كند مشروط بر اين كه اين امداد عملا براي آن دولت (انگلستان) ميسر باشد.
5 - اگر دولت ديگري به خاك ايران تعرض كند، حتي المقدور از كمك مساعدت با ايران خودداري نكند.
سرانجام قواسم مقهور شدند و شيوخ سواحل دريازنان در سال 1235 هجري قمري با انگلستان پيماني مبني بر ترك دريازني امضا كردند.
در اواخر قرن نوزدهم ميلادي خريد و فروش سلاح در خليج فارس جانشين برده فروشي شد و بوشهر و مسقط از مراكز مهم فروش آن بودند.
دولت ايران كه خطر مسلح شدن ايلات و عشاير را احساس كرده بود با كمك انگلستان به اقدامات شديدي مبادرت كرد.
با اين همه قاچاق سلاح ريشه كن نشد و تنها مراكز فروش از مسقط به بندرگاه هاي كوچك مكران منتقل گرديد.
انگلستان بعد از اين كه از توجه دولت روسيه به خليج فارس و از توجه دولت آلمان به كويت مطلع گرديد براي تثبيت موقعيت خود عهدنامه اي با شيخ مبارك، شيخ كويت منعقد كرد (1899م.) و اگرچه كويت تا اكتبر سال 1914 ميلادي تابع دولت عثماني بود ليكن طبق مفاد پيمان مذكور اين كشور (كويت) تحت الحمايه انگلستان قرار گرفت.
در اوايل قرن بيستم به موجب مفاد قرارداد 1907 ميلادي كه بين دولت هاي روسيه و انگلستان منعقد شد، انگلستان نقشه روسيه را براي نفوذ در خليج فارس نقش بر آب كرد.
با پيدايش نفت در مسجد سليمان، خليج فارس، سواحل، بنادر و جزاير اين منطقه بيش از پيش مورد توجه انگلستان قرار گرفت.
دولت آلمان نيز براي راه يافتن به خليج فارس امتياز تاسيس راه آهن از آناتولي تا بغداد و بصره را از دولت عثماني به خود اختصاص داد (1903م.). از طرف ديگر، طبق پيماني كه در سال 1913 ميلادي بين دولت هاي عثماني و انگلستان بسته شد، به موجب مفاد آن، انگلستان حق نظارت بر تاسيس راه آهن در جنوب بصره را به دست آورد.
گذشته از اين، دولت عثماني خودمختاري كويت و پيمان هاي منعقد شده بين انگلستان و شيوخ خليج فارس را به رسميت شناخت و همچنين از دعاوي خود نسبت به قطر و بحرين و مسقط صرف نظر كرد.
در نتيجه تسلط عثماني تنها به نواحي جنوب نجد شبه جزيره عربستان محدود شد. در سال 1913 ميلادي عبدالعزيزبن سعود ترك ها را از «احسا» بيرون كرد و در حقيقت بار ديگر نفوذ و قدرت وهابيان در خليج فارس گسترش يافت.
در جنگ جهاني اول، دفاع از منافع انگلستان در خليج فارس، متضمن دفاع از شيوخ دست نشانده و منابع نفتي جنوب ايران بود. نقض بي طرفي ايران در جنگ جهاني اول، دخالت هاي نارواي انگلستان در امور داخلي ايران و انعقاد قرارداد 1919 ميلادي با وثوق الدوله، نخست وزير وقت، تماما براي حفظ منافع آن دولت در ايران، به ويژه در سواحل خليج فارس بود. در جنگ جهاني دوم نيز، نقش خليج فارس براي رسانيدن مهمات از طريق راه آهن سرتاسري به دولت روسيه بسيار تعيين كننده و به سود متفقين بود. با اين همه دولت هاي انگليس و روسيه شوروي به بي طرفي ايران توجه نكردند و از طريق خليج فارس و جلفا يكي بعد از ديگري سرتاسر ايران را به اشغال خود درآوردند. آمريكا نيز در اين جنگ براي اينكه از رقيبان و همرزمان خود عقب نماند، وارد ميدان شد و موقعيت خود را در خليج فارس و سرزمين هاي اطراف تثبيت كرد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: